یکی از این سوالات یا دغدغه ها را به زبان ساده بنویسید و کلیدواژههای اصلی آن را تعیین کنید
یکی از سوالات و دغدغههایی که ذهنتان را درگیر کرده به زبان ساده بنویسید. اگر پیش از این در این زمینه مطالعه نداشتهاید، به نظر شما چه کلیدواژههایی میتواند به شما کمک کند تا مقالات مرتبط را پیدا کنید. این کلیدواژهها را یادداشت کنید. در نهایت سوالات و دغدغهها باید به فرضیه یا سوال پژوهشی تبدیل شوند. از آنجایی که نگارش فرضیه مستلزم این است که از پیشینه پژوهشی مطلع باشید، در صورتی که پیش از این مطالعه داشتهاید تلاش کنید تا فرضیه یا سوال پژوهشی خود را بنویسید. در غیر این صورت صرفا سوال و دغدغه ذهنی خود را به زبان ساده بنویسید، ادامه مطلب را مطالعه کنید و بعدا به سراغ تبدیل آنها به فرضیه یا سوال پژوهشی بروید.
فرضیهها را به دو صورت میتوان بیان کرد: جهت دار و بدون جهت. در نوع اول انتظار پژوهشگر در مورد آنچه رخ خواهد داد مطرح میشود. مثلاً بین تعداد فرزندان خانواده کودکان 10 ساله و نمرات هوش هیجانی آنها ارتباط مثبت وجود دارد. در فرضیههای بدون جهت پژوهشگر پیشبینی خاصی در مورد آنچه ممکن است رخ دهد ندارد و صرفاً به دنبال پیدا کردن رابطهای بین متغیرها است. مثلاً بین تعداد فرزندان خانواده کودکان 10 ساله و نمرات هوش هیجانی آنها ارتباط وجود دارد. معمولاً این نوع فرضیهها از اعتبار کمتری در جوامع علمی برخوردار هستند و با دشواری بیشتری از طرف دانشگاه تصویب میشوند. علت این امر آن است که توقع میرود با مطالعه دقیقتر پیشینه، بتوان پیشبینی اولیهای به دست آورد.
از طرف دیگر ممکن است به دلایل مختلف، از جمله عدم غنای کافی پیشینه پژوهشی، امکان ارائه پیشنهاد برای ارتباط بین متغیرها امکان پذیر نباشد. در چنین شرایطی پژوهشگر باید با یک دید اکتشافی به سراغ پژوهش برود. به همین دلیل به جای فرضیه پژوهشی باید سوال پژوهشی ارائه دهد. مثلا چه عواملی بر هوش هیجانی کودکان 10 ساله تاثیرگذار است؟
عملیات